بیر شاعیر صاف- صاف دولانیر تنهالاردا، شعیر سویله یرك

١-امر خیالی (The Imaginnary Order )

در دو دهه ابتدایی قرن بیستم " پدیدار شناسی " از مجموعه آثار و تفكرات " ادموند هوسرل " به وجود آمد. " هوسرل " در پدیدار شناسی معتقد بود " چیزها " یا " ابژه های " جهان بدون وجود آگاهی ما موجود نیستند. بنابر این از هر آنچه بیرون از ادراك ماست باید چشم پوشی كرد. این چشم پوشی كه " هوسرل " تحت عنوان " فروكاست پدیدار شناسانه " (Phenomenological Reduction) از آن نام می برد در واقع فرایندی است كه در آن ما جهان بیرون را به اندازه ظرف آگاهی خود فرو می كاهیم. از سویی دیگر یك دهه بعد " مارتین هایدگر " - شاگرد هوسرل - و سپس " سارتر" تفكیكی میان " سوژه " و " اگو = ego" قائل شدند. این تفاوت اساسی این بود كه به قول سارتر " خود آگاهی هیچ است اما " اگو " ابژه ای است در جهانی كه سوژه درك می كند. در ادامه می بینیم كه شروع اندیشه لاكان در ارائه و تعریف " امر خیالی" چگونه به این دو ایده فلسفی وابسته است.

در ١٩۴٩ لاكان با كاوش در مسائل مربوط به خودآگاهی و تلفیق آن با ایده های روانشناسی تجربی به نتیجه جالبی رسید. پیش از این سال " كوگیتو" ی دكارتی (من می اندیشم پس هستم) با آرای " هایدگر " مبنی بر این كه سوژه همواره سوژه اندیشمند و آگاه نیست از اعتبار افتاده بود. فرضیه لاكان این بود كه فرایند هویت یابی فرد ابتدا با تفكیك خود از محیط پیرامون رخ می دهد. كودك پس از تولد هیچگاه بدن خود را به صورت یكپارچه نمی بیند و بدین خاطر هنوز مرز خود با محیط برای او تفكیك شده نیست. نخستین بار با دیدن تصویر بدن یكپارچه خود درون آینه و فهم توامان این دو مساله كه اولا این تصویر در آینه تصویر من است و ثانیا این كه این تصویر ، من (به معنی جسمی از گوشت و پوست و..) نیستم ، به تفكیك خود و فرایند هویت یابی وارد می شود. در این دوران مقاله معروف " كویوئا" در زیست شناسی تاثیر عمیقی بر لاكان گذاشت. مقاله " كویوئا" بیان می كرد كه بر خلاف تصور رایج مبنی بر اینكه بسیاری از حشرات و حیوانات از ترس شكار شدن خود را با استتار به شكل محیط در می آورند ، بیان كرد كه عمل استتار نه به علت ترس عدم كه به خاطر " شیفتگی " موجود زنده نسبت به یكی شدن با محیط اطراف می باشد. خلاقیت لاكان این بود كه در مقاله " مرحله آینگی " - The Mirror Section- با استفاده از مقوله فلسفی " دیالكتیك هگلی " تمایز پدیدار شناسانه اگزیستانسیالیستی میان سوژه و اگو را با مفاهیم روانشناختی تصویر و ماهیت ساخته شده تلفیق كرد. 


در سال های دهه 1930 " الكساندر كوژو " سمینارهایی درباره آرا و اندیشه های فیلسوف آلمانی قرن 19 " گئورگ ویلهلم هگل " برگزار می كرد كه تاثیر بسیاری بر اكثر روشنفكران و متفكران فرانسوی پس از جنگ داشت. عمده درسگفتارهای كوژو حول مركزیت مفهوم " دیالكتیك هگلی " بود. هگل مبدع روشی فلسفی به نام دیالكتیك بود كه در آن هر ایده ای حاوی ایده ای ضد خود (تز و آنتی تز) است كه در نهایت از تركیب آن ها و ایجاد وحدتی در عین ضدیت ، سنتز به وجود می آید. لاكان با جایگزینی " سوژه منفرد " و " دیگری " در جایگاه " تز " و " آنتی تز " نهایتا مفهوم " سوژه جمعی " را بر اساس سنتز این دو تعریف كرد. به زبانی دیگر " خود = اگو " به طرز پیچیده ای وابسته به " دیگری " است كه مفهوم " ما " از سنتز این دو حاصل می شود. هگل معتقد بود كه همه پدیده ها حاوی عنصری ضد خود هستند كه از دل این وحدت اضداد مفهوم جدیدی به وجود می آید. از نظر هگل " خود بودگی " -  Self – Hood- در فرایند رشد خودآگاهی از طریق فرایند " تامل در خود " – Self – Reflection- پدیدار می شود. در حقیقت برای ایجاد خودآگاهی نه تنها " سوژه " انسانی باید از تمایز خود آگاه باشد ، بلكه دیگری نیز باید او را به عنوان سوژه ای انسانی به رسمیت بشناسد (1) .

از نظر لاكان دو مرحله بیگانه شدگی (Alienation) وجود دارد. نخست از طریق مرحله " آینه ای " و شكل گیری " اگو " در خلال آن و سپس از طریق " زبان " و ساخته شدن سوژه.

" مرحله آینه ای " تقریبا بین 6 تا 18 ماهگی كودك رخ می دهد. در این زمان كودك كه تا پیش از این هیچ گاه بدن خود را به صورت كامل یا یكپارچه ندیده است برای نخستین بار تصویر كامل ، توپر و یكپارچه خود را در آینه می شناسد ( این بازشناسی وجود توپر می تواند با نگریستن به جسم كودكی دیگر نیز رخ دهد) .نوزاد مجذوب تصویر خود می شود و سعی می كند خود را با آن یكی كند. این مرحله همراه با احساس توامان خود شیفتگی (Narcissism) به علت كشف این مساله كه كودك این تصویر كامل و یكپارچه و قابل كنترل را تصویر خود می داند و نیز احساس پرخاشگری (Aggressiveness) است زیرا به هر حال كودك در می یابد كه تصویر مجازی چیزی جدا از گوشت و پوست اوست. این یكی انگاری خود با تصویر از این سو حیاتی است كه به  وسیله آن كودك نخستین بار خود را به عنوان موجودی تام و كامل و دارای هویت می یابد. در اینجاست كه لاكان با به كارگیری منطق دیالكتیك هگلی مساله را توضیح می دهد. لاكان سنتز حاصل از " تز " كه همان احساس یكی شدن با تصویر و لذت شناخت و كنترل وتسلط بر آن است را در برابر " آنتی تز " یا حس بیگانه شدگی به علت مجازی بودن تصویر را به این شكل بیان می كند كه " احساس خودی (اگویی) یكپارچه به بهای دیگری بودن این خود (تصویر) تمام می شود. از نظر لاكان " اگو " در این لحظه بیگانگی – شیفتگی كودك با تصویر خود است كه ساخته می شود. كاركرد اگوی شكل گرفته كاركردی " غلط پندارانه " – Mis-Recognition- است كه بر تصویر توهم آمیز تمامیت و یكپارچگی استوار است یا به بیانی دیگر اگو بر عدم پذیرش حقیقت چند پارگی و بیگانه شدگی اصرار می ورزد. مفهوم دیگر گفتار بالا این است كه فرد برای وجود داشتن بر تصویری استوار است كه در عین حال با او یكی نیست و برای وجود باید از سوی دیگری به رسمیت شناخته شود. سوژه تصویر یا دیگری بزرگ (زبان ، ملیت ، مذهب ، پیشوا و...) را كامل و توپر پنداشته و بنابراین مدام سعی می كند تا با آن یكی شود و مدام هم شكست می خورد. همین بیگانگی و چیزی كم داشتن و خلا عنصر برسازنده سوژه است.


١- شرح كامل هگل بر این مفهوم در " فنومنولوژی روح " و تحت عنوان دیالكتیك خدایگان و بنده آمده است 


گؤنده ریلیب تاريخ شنبه 29 آذر 1393یازار احمد محمدپور