رویكرد
رادیكالها به
دو دسته انتقادی و پست مدرن تقسیم میشود كه در رویكرد انتقادی
سازمانعرصه
سلطه گری است و رویكرد پست مدرن سازمان را به عنوان موجودیتی
نظم
یافته و معنادار زیر سؤالمیبرد. در مدرنیسم بر « قطعیت » تأكید می شد و
در
پست مدرنیسم بر « عدم قطعیتها ». فرضیه های بنیادی كه در ارتباط با
تمامیت و قطعیت، همچنین علیت
و جامعیت برخی از امور، مورد تایید فلسفه مدرنیسم بوده اند از جانب
فلاسفه پست
مدرن، مردود دانسته شده است. مدرنیسم
در جستجوی حقیقت بود ولی پست مدرنیسم معتقد است كه حقیقتی وجود ندارد و
تأكید می
كند كه فقط روایت هایی از حقیقت وجود دارد. در مدرنیسم « عقلانیت » حاكم
است در
حالی كه در پست مدرنیسم « گفتمان » حاكم است. پست مدرنیسم با ایدئولوژی و
هرگونه
فراروایت مخالف است. در دوره پست مدرنیسم، با ورود تكنولوژی و ابزارهای
تكنیكی، « گفتمان و مذاكره » بر « عقلانیت حاكم گشته است. نظریه انتقادی
با این
عقیده كه زندگی اجتماعی سرشار از تعارضات، مهملها، ستمها و ابهامات است
به دنبال
"بیداری" و "رهایی" است و پست مدرنیسم به دنبال نفی عقل انسانی
است. دوره نفی عقلانیت و فرد، مستقل، خود مختار و مطلق العنان می باشد.
●
مقدمه
تاكنون بشر دو عصر متفاوت
كشاورزی ( سنتی ) و صنعت ( مدرنیسم ) را پشت سر نهاده و اینك در عصری
زندگی می
كند كه نامهای گوناگونی بر آن نهادهاند. « دانیل بل » آن را عصر
فراصنعتی مینامد؛
« ژاك دریدا » بر این عصر نام ساختار زدایی نهاده است « مك لوهان » عصر
كنونی را
عصر ارتباطات و دهكدة جهانی و « آلوین تافلر » (۱۹۷۰) آن را عصر فراصنعتی
مینامد.
اما پست مدرنیسم (فرا روشنگری) مفهومی گستردهتر از مفهومهای یاد شده
است.